در جهان مدرن امروزی بشر با یک تحول کلی روبروست که بسیاری از ارزشها با رنگی متفاوت ظاهرگشته و خیلی ازآنها نیز به دست فراموشی سپرده شده اند ، در دنیای متمدن امروز ( که تنها به ظاهر متمدن و در باطن چیزی جز فساد ، دروغ ،ازدحام نیست) دیگر نمیتوان انتظار داشت علیکو بریم با سازو دهل خود جوانان را به شور ونشاط و زندگی در شادابی دعوت کند . امروز علی خان و نصرک جای خودشان را به کسانی داده اند که می خواهند به اصطلاح اعتراض کنند و فریاد بکشند ، امروزه عود حسین خان و جفتی خالو قنبر جای خودشان رو به رپرهایی داده اند که می نویسند عقده هایی را که جمع شده است و به نام رپ خوانده میشود .
ادامه مطلب ...در سالهای اخیر پژوهشگران ثابت کردهاند که موسیقی نقش مهمی در زندگی انسانها دارد ولی آیا این قدرت را نیز دارد که بر ذهن انسانها اثر بگذارد؟
تجربه ثابت کرده که موسیقی میتواند تمام وجود یک فرد را به تلاطم درآورد. برخی از موسیقیها به شما آرامش میبخشند و برخی شما را عصبی و تهاجمی میکنند. بهنظر شما، موسیقی چگونه میتواند این اثر را بر درون بگذارد؟
در دنیای امروز، از موسیقی برای تاثیرگذاری بر امور مختلف استفاده میشود؛ بهطور مثال موسیقی در زمینه پزشکی بهعنوان نوعی درمان مورد استفاده قرار میگیرد. امروزه موسیقی در تسریع امر شفابخشی، کاهش فشار خون، درمان کودکان بیشفعال، بیماریهای روحی، افسردگی بهویژه افسردگی پس از زایمان، کاهش اضطراب و استرس، درمان بیخوابی، رشد بهتر نوزادان نارس و... به کار برده میشود.
جولیوس پرتنوی، پژوهشگر مطرح موسیقی طی تحقیقات زیادی دریافت که موسیقی قادر است بر سرعت سوختوساز بدن، کاهش یا افزایش فشار خون، سطح انرژی بدن، سیستم گوارشی و... (بسته به نوع موسیقیای که پخش میشود) اثر مثبت یا منفی بگذارد. مثلا موسیقیهای ملایم مانند موسیقی کلاسیک اثربخشی بهتری روی بدن دارند و باعث افزایش آندروفین در بدن میشوند. همچنین 30دقیقه گوشدادن به موسیقی اثری معادل یک دوز قرص والیوم دارد.
بد نیست بدانید که با گوشدادن به موسیقی، هر دو نیمکره مغز (نیمکرههای چپ و راست) درگیر فعالیتهای ذهنی میشوند. البته منظور ما از موسیقی فقط خواندن شعر نیست بلکه ساز زدن، ملودی، تُن، انواع صداها، آکورد و ریتم را نیز شامل میشود.
موسیقی از طریق تحریک فرد برای دقت بیشتر نسبت به نوع صدا، ریتم، ملودی، آهنگ، جهت صدا و... در افزایش حافظه و تمرکز مؤثر است؛ به همین دلیل، اغلب دانشآموزانی که به نوعی با موسیقی در ارتباط هستند در مدرسه و دانشگاه موفقتر هستند.
امروزه ثابت شده که حافظه میتواند از طریق موسیقی تقویت شود و افرادی که از کودکی در معرض آموزش و بازیهای موسیقایی بودهاند، حافظه بسیار بهتری دارند. ریتم، ملودی، هارمونی و... جزو عواملی هستند که موجب تقویت حافظه میشوند. در آزمایشی که در دانشگاه هنگکنگ انجام شد، ۴۵نوازنده ارکستر بین سنین ۶ تا ۱۵سال از لحاظ قدرت حافظه و بهخاطرسپردن کلمات، مورد بررسی قرار گرفتند.
پژوهشگران دریافتند که کودکان نوازنده نسبت به همسنوسالان غیرنوازنده خود بهمراتب کلمات بیشتری را حفظ میکنند. پس از یکسال آزمایش دیگری از این گروه گرفته و مشخص شد که حافظه کودکانی که هنوز نوازنده ارکستر هستند نسبت به سال گذشته توانمندتر شده، درحالیکه حافظه کسانی که از ارکستر جدا شدهاند، در همان سطح باقی مانده است. همچنین موسیقی کمک به درک و انتقال بهتر مفاهیم به افراد میکند که از ارکان مهم موفقیت در زندگی است.
اما متأسفانه برخی موسیقیها بهطور عکس عمل کرده و حتی باعث بیماری میشوند. استفاده از موسیقیهای نامناسب همانند واردکردن زهر به بدن است. دانشمندان در این زمینه، آزمایشی را روی تعدادی از گیاهان انجام دادند. تعدادی گیاه از یک نوع و در شرایط آبوهوایی یکسان، به 2 گروه تقسیم شدند. برای گروهی از آنها، موسیقی راک را با صدای بلند پخش کردند و دیدند که پس از مدتی گیاهان پژمردند و تعدادی نیز خشک شدند و برای گیاهان گروه دوم، موسیقی کلاسیک ملایم پخش کردند و شاهد رشد سریعتر آنها بودند.
موسیقی، عنصر بسیار قدرتمندی است که همانند یک داروی شفابخش عمل میکند و حتی ممکن است شما به آن معتاد نیز بشوید. دیوید تیم، نویسنده کتاب «راز تاثیرگذاری موسیقی» در مقدمه کتاب خود مینویسد: موسیقی بیش از یک زبان است. در واقع موسیقی ربالنوع زبانهاست.
در واقع موسیقی در میان تمام هنرها منحصر به فرد است زیرا بهطور قدرتمندانهای روی سطح هوشیاری افراد اثر میگذارد. اگر شما به شیوهای صحیح موسیقی را وارد زندگی خود کنید، میتوانید تا سالیان سال از اثرات مثبت آن روی خود و فرزندانتان بهره گیرید اما فراموش نکنید، به همان اندازه که موسیقی میتواند تاثیرات خوب بگذارد، قادر است زیانبخش نیز باشد.
چه میتوان کرد؟
والدین و مربیان میتوانند از همان دوران کودکی علاقه به موسیقی را در کودک ایجاد کنند. برای این کار چند مورد پیشنهاد میشود.
1 - موسیقی برای نوزاد
برای کودکتان منتخبی از سبکهای مختلف موسیقی را پخش کنید و اگر سازی مینوازید، اجازه دهید در بخشی از زمان تمرینتان، او نیز نزدیک شما باشد. البته مراقب باشید که شدت صدا، متوسط باشد زیرا صداهای بلند به شنوایی کودک آسیب میرساند.
2 – خواندن برای نوزاد
این مهم نیست که شما چقدر در خواندن تبحر دارید؛ شنیدن صدای شما باعث میشود که کودکتان بهتر با کلمات و زبان مادری خود آشنا شود. نوزادان، عاشق ریتم و ملودی هستند. آنها توانایی این را دارند که یک ملودی خاص را از بین چند ملودی که میشنوند، تشخیص دهند.
3 – خواندن با کودک
هنگامی که بچهها بزرگ میشوند، از آوازخواندن لذت بیشتری میبرند. کنار هم قرار دادن کلمات یک آهنگ در حقیقت به مغز کودک کمک میکند تا سریعتر یاد بگیرد و برای مدت طولانیتری آن را در خود جا دهد(تقویت حافظه)؛. به همین دلیل، اکثر ما آهنگهایی را که در کودکی شنیده یا خواندهایم به خاطر داریم حتی اگر سالها از خواندن یا شنیدن آنها گذشته باشد.
4 - یادگیری موسیقی(ساز - آواز)
اگر شما تصمیم دارید که فرزندتان نواختن یک ساز را یاد بگیرد، نیازی نیست که تا 8-7 سالگی او صبر کنید و آنگاه او را به کلاس بفرستید؛ مغز کودکان همیشه آماده دریافت اطلاعات جدید است. آنها آمادگی یادگیری موسیقی از سنین کم را دارند. بسیاری از کودکان 4 یا 5 ساله، عاشق ساختن یک آهنگ، خواندن و نواختن سازهای ساده هستند و شروع این کار در زمانی که آنها سن چندانی ندارند، کمک میکند تا موسیقی به جزء لاینفک زندگی آنها در تمام عمر بدل شود.
موسیقی بهعنوان یک بخش مهم از زندگی کمک میکند تا مهارتهای خلاقانه و گروهی در فرزندتان پرورش یابد و در آیندهای نزدیک، او به فردی کامل از نظر اعتماد به نفس، اراده، اجتماعی بودن و... تبدیل شود.
موسیقی باارزش ، ترانه های تاثیرگذار ، ملودی های ماندگار کلماتی هستند که در سطح جامعه به فراموشی سپرده شده اند .
به راستی موسیقی خوب در حال حاضر چه معنایی دارد ؟
ملودی ماندگار چه تعریفی برای آهنگسازی دارد که خود را طلایه دار موسیقی خوب میداند ؟
نمی خواهم وارد مباحثی بشوم که بارها تکرار شده و آن علت تاثیرگذاری موسیقی قبل از انقلاب است . ولی به راستی چه سحری در آن موسیقی بود که ماندگار شد ؟ آیا فقط صرف خاطره انگیز بودن آن موسیقی برای ما و تداعی کننده بودن نوعی آرزوها و حقایق دست نیافته می تواند از موسیقی آن دوران کالبدی ساخته باشد که هنوز آن را تازه نگه داشــــــته ؟
چرا تکنیک های تنظیم در موسیقی روز ما اعم از هر سبکی باعث پسرفت است تا پیشرفت ؟ آیا نه اینست که استفاده از سمپل های موسیقی دیجیتال به طور مثال شبیه سازی یک ارکستر بزرگ باید ما را صدها قدم به جلو ببرد ؟ چرا نمی توانیم معنای موسیقی دیجیتال را به درستی درک کنیم ؟ آیا وجود راه کارهای نوین در به کار گیری سمپل ها به این معناست که نیازی به درک و سواد موسیقی برای سازنده آن اثر نیست ؟
وقتی امکانات محدود است نیاز به دانش تنظیم موسیقی هم کمتر از زمانیست که بهترین دستگاه و برنامه ها در اختیار است ، ولی کار را به جایی برده ایم که مقلد های موسیقی سال های گذشته ی ما سکان هدایت را به دست گرفته اند و با پشتیبانی قشر به ظاهر قلم به دست ما و با مخفی کردن چهره واقعی خود در پشت عکس های مردم پسند و مصاحبه های به ظاهر جنجالی سعی در فریب هنر دارند! ولی نمی دانند این روز ها هم میگذرد ...
به یاد دارم هنرمندی که خود چند سالیست شعور هنری ملتی را به بازی گرفته ! در یک مصاحبه با سایتی از همین دست ، خواننده دیگری را متهم به توهین به شعور مردم کرده ! ترانه سرایی که هنوز ترکیب بندی درست را نمی داند ولی از خوش روزگار به اینجا رسیده ترانه سرای دیگر را متهم به دزدی هنری میکند و ده ها مثال از این دست...
ولی جان صحبت ما در این فصل چرایی ماندگاریست ، در این سال ها ماندگار ترین مجموعه های ما چه قدر عمر داشته اند ؟ نه اینست که اکثر قریب به اتفاق آثاری که از بزرگان ما هم بیرون داده شده اند اگر واقع بین باشیم تاریخ مصرف داشته اند ؟ چه میشود که آثاریونانی ، ترکی ، عربی به نام آهنگسازان ما زده و روانه بازار میشوند . به یاد دارم روزی که داشتیم به سمتی میرفتیم که صاحب سبک باشیم .
می خواستم دلایلی را که به ذهنم میرسید لیست کنم ولی دلایل بیشمار تر از آنند که بشود در یک مبحث به آن پرداخت . در وهله ی اول ما صنعت موسیقی نداریم . موسیقی علم است که برخلاف بعضی علم ها به ذوق و اشتیاق و عشق در کار هم نیاز دارد ، موسیقیدانان ما فقط جنبه ی معنوی موسیقی را دارند ، در داخل کشور موسیقی یعنی هیچ ! موسیقی مخصوص کار دوم و یا سوم و یا تفریحیست برای یک عده ! علمی نیاز ندارد ! مسلم است این مشکل از نداشتن حامی(اسپانسر) برمیآید ، هزاران هزار مشکلی که همه بهتر از من می دانند برسر راه هنرمندان چنین وضعی را پدید آورده که انجام کار هنری بعد از طی مراحل کسب علم موسیقی و سپس استفاده آن در کنار ذوق و عشق یه موسیقی مساویست با فنا شدن تمام زندگی شخص ! چنین است که هرکسی که ته صدایی هم دارد در کنار پولی اندک ! فکر می کند خواننده است و شنونده از همه جا بی خبر هم همین فکر را می کند !
موسیقی در خارج از کشور هم جای خود را دارد و باید سپاس گذار بود از زنده ماندن این موسیقی ، موسیقی ای که هر روز به مرگ خود نزدیک میشود مجبور است به هر طرف که شنونده می خواهد کشیده شود و در مجموع این فرایند های داخل و خارج طوری رقم می خورد که هم موسیقی ما به سمت قهقرا میرود هم سطح موسیقیایی شنونده نزول پیدا می کند و نتیجه بزرگ شدن به ظاهر هنرمندان و افول هنرمندان اصلیست ...
در پایان این مطلب قصدم از این نگارش این بود که بهتر است به جای نگاشتن تحلیل های موضعی وتخریب افرادی که در موسیقی هستند و به تمسخر گرفتن طرفداران آنها ریشه ای تر برخورد کنیم و راه کارهایی ارائه دهیم که چنین به ظاهر هنرمندان مجال رشد پیدا نکنند و به پیرو آن شنونده هایی ایجاد نشوند که چنین ذائقه ای پیدا کنند ، هرچند چنین کاری دشوار است
منبع:پرشیامگ